وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش...
مادر کودکش را شیر میدهد
و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد کیف مادر را خالی میکند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوانهای لاغر و کم خون مادر راه میرود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب میدهد و میگوید:
عقل زن کامل نیست
و به افتخار این سخن
مگس ها و گارسونها کف طولانی میزنند!!!
دلم برای روزهایی تنگ است که
می دانم دیگر باز نخواهند گشت ،
برای چیزهایی که دیگر
هیچ گاه به دست نخواهم آورد ،
برای انسانهایی که دیگر
حضورشان را احساس نخواهم کرد ،
برای فرصتهایی که دیگر
هیچ گاه تکرار نخواهندشد
دلم تنگ است
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .